این مطلب با عنوان دانلود سریال بریکینگ بد توسط وبسایت بینگ فیلم bingfilm.ir تهیه و تنظیم شده است. والتر میدانست که کاری که انجام داده اشتباه بوده است، به همین دلیل است که میخواست بمیرد. او درسی به خود داد و تماشاگران را با دانستن اینکه دقیقاً چه احساسی در مورد آن دارند، رها کرد، که باعث میشد احساس ویران شدن، انزجار، خوشحالی، یا هر چیزی بسیار قدرتمندتر از صرفاً راضی بودن را سخت کند. والت جعبه ای ساخت تا در آن بمیرد، از آن بالا رفت و درب آن را بست. جعبه زیبایی بود فقط ای کاش می توانستم دانلود سریال بریکینگ بد را تمام کنم.
مطمئناً از دیدن هیچ یک از آن چیزها یا از جزئیات نحوه وقوع آنها ناراضی نبودم. من عاشق چراغهای قرمز و آبی پلیس از روی شیشههای پوشیده از برف ماشین دزدیده شده والت بودم، روشی بدیع و وهمآور برای به تصویر کشیدن یک فرار باریک از قانون بود. من عاشق شات گسترده والت بودم که بیکار در خانه شوارتز قدم می زد، در حالی که الیوت و گرچن غافلگیرانه گپ می زدند. من عاشق استفاده از فوکوس عمیق در صحنه رستوران بودم، به طوری که وقتی والت تغییر غیرمنتظره ای را از گوش دادن به مکالمه تاد و لیدیا به شکستن آن انجام می دهد، ناگهان از پس زمینه به پیش زمینه ظاهر می شود، به همان اندازه که از نظر بصری تهاجمی است.
در شرایط واقعی من عاشق تهی شدن کامل آنا گان در نقش اسکایلر، و ترکیب برایان کرانستون از خستگی آقای وایت و بی رحمی هایزنبرگ به عنوان این هیبرید نهایی هایزنوالت بودم. من عاشق تجارت با جاکلیدی والت روی میز بیلیارد و تماشای سلام به دوست کوچکم از حمله با مسلسل بودم. ادای احترام آخر به آخرین دختر قتل عام با اره زنجیری تگزاس را دوست داشتم، زیرا جسی با خنده هیستریک به سرعت دور شد. من عاشق تماس با فضای خزیدن و نوک کلاه به راننده تاکسی در آخرین عکس بالای سر بودم. من دوست داشتم که چگونه در پایان، پلیس ها درست از کنار والت در جستجوی اهداف بالقوه دیگر عبور می کنند.
اما نمیتوانم از این احساس خلاص شوم که فلینا بهعنوان یک پایان، و بریکینگ بد بهطور کلی، اگر رضایتبخشتر بود من خواستار یک خیره کننده به سبک سوپرانو نیستم، یا یک معمای عرفانی یا یک راز به سبک لاست، اوه، لعنتی، ما فراموش کردیم که قدرت های روانی والت مانند تمام هدف به نظر می رسید.
گیلیگان بهعنوان مجری برنامه هرگز از بداههنویسی در سریال بریکینگ بد نمیترسید. تمام شخصیتها، از جسی و هنک گرفته تا گاس و مایک، علیرغم اینکه هیچ قصدی برای انجام این کار نداشتند، به شخصیتهای اصلی تبدیل شدند. او از رمز و راز پیشینه شیلیایی گاس یا خرس عروسکی صورتی سوخته که به عنوان نمایشی بصری از علیت اخلاقی بین اعمال والت و سقوط هواپیما که آن را در استخر شنای او رسوب کرد یا ابهام دوری نکرد. والت در آخرین تماس تلفنی خود با اسکایلر ادامه داد.
و اگرچه پایان فصل چهارم و آغاز فصل پنجم، که شامل اعدام گاس و حمله مگنیتو بود، ما را وادار کرد تا چیز دیگری را به یاد بیاوریم، بیشتر برنامههای والت حداقل به مشکلی برخورد کردند. از وقفه گرفتن توسط امیلیو در هفته اول کارش تا از دست دادن فرصتش برای منفجر کردن ماشین گاس در بیمارستان تا یافتن کتاب گیل در جان هنک، بریکینگ بد مدتهاست که یک داستان هشدار دهنده درباره بهترین ها بوده است.
حتی اعتراف والت به من این کار را برای خودم انجام دادم، هرچند استدلالهای او همهکاری برای خانواده انجام داد. صدها هزار نفر از تیم والت که از طریق نظرات به ایوان رفتند و به پشت سرشان شلیک کردند، طول کشید. سبک، به یک معنا راهی بود برای رها کردن والت از قلاب، اعتراف کنیم که اگر اکثر ما در یک قسمت از یک برنامه پلیسی که قهرمان با یک مسلسل ربات کنترل از راه دور به تنهایی از صندوق عقب ماشین بیرون آمد و به همه آدمهای بد شلیک کرد، ما خرخر میکردیم و میگفتیم: به همین دلیل است که تلویزیون را تماشا نمیکنم.
من عموماً فکر میکنم که قابل قبول بودن بیش از حد ارزیابی میشود، اما این امر فراتر از غیرقابل قبول بودن است و مستقیماً به دستگاههای طرحهای احمقانه میرود، همانطور که جک اصرار داشت که جسی را از سیاهچال بیرون بیاورد تا او را به والت نشان دهد قبل از اینکه به سر والت شلیک کند. ثابت کنید که او یک دروغگو نیست، و جک را به یک نازی قاتل بسیار انتخابی اخلاقی تبدیل کنید.بنابراین والت همه را کشت، اما جسی را نجات داد و جسی از کشتن تاد با یک زنجیر دور گردن راضی شد. والت به قدری با لیدیای در حال مرگ صحبت کرد تا به او بگوید که در حال مرگ است، و جسی پس از تکان دادن سر آن دو، از آنجا خارج شد و والت را رها کرد تا در آزمایشگاه متمادی بمیرد.
سوپرانوها با تنش به پایان رسیدند، به جز افرادی که با قطعیت معتقدند تونی سوپرانو در تیراندازی به سیاهی مرده است، که معتقدند این کار با تعادل تمام شده است. بریکینگ بد خیلی متفاوت بود. با تعادل به پایان رسید. لزومی ندارد که توازن به معنای عدالت به سادهترین معنای آن باشد، همانقدر که این چیزها در سنت و شمایل نگاری به هم متصل هستند. تعادل فقط به این معنی است که نوعی تعادل برقرار می شود، خواه تعادلی تا حد زیادی بدبخت باشد یا شاد و عادل و گمشده، حتی اگر تعداد زیادی از افراد خوب مردند، برخی از آنها در درد و ترس رفتند. تعادل بیشتر به این معنی است که داستان تمام شده است و جهان هر شکلی که قرار است در پی آن داستان داشته باشد به خود گرفته است. تنش به این معنی است که داستان ادامه دارد و نمی تواند یا نمی تواند پایان یابد.
چیزی که باعث شد سریال بریکینگ بد برای من کاملاً راضی کننده نباشد، این بود که از آنجایی که رفتار ترسناک والت عمدتاً ناشی از میل او به قدرت و کنترل بود، پایانی متعادل می توانست تا حدی کنترل را از او سلب کند. من میخواستم تعادل را از این که والت بر اساس شرایط خودش تمام نمیکند به وجود بیاید. من آرزوی پایان خوشی برای او نداشتم و او تا جایی که ممکن بود پایان خوشی داشت. اگر می توانستم به هر رستگاری برای والت اعتقاد داشته باشم، از طریق تسلیم شدن، از طریق سلب قدرت یا واگذاری داوطلبانه آن انتخاب من بود.
هر چیز دیگری که بهعنوان رستگاری در نظر گرفته میشد، برای من مانند یک کلاهبردار بود که در پایان والت به عنوان پیروز ظاهر شد. از این گذشته، او مجبور شد دشمنان خود را بکشد، شرکای تجاری سابق خود را به وحشت انداخته و دستکاری کند، به خانه همسرش نفوذ کند و آخرین گفتگو را با او انجام دهد که او می خواست و او تا به حال امتناع کرده بود، یک بار دیگر با ایستادن یکی را به ماری نشاند. وقتی اسکایلر از او پوشش می داد، پول مواد مخدر خود را به زور به خانواده اش تحمیل می کرد، تصمیم می گرفت که آیا جسی زنده است یا می میرد، و در نهایت نوعی سرکشی از جسی دریافت می کند، علیرغم این واقعیت که او باعث شد افرادی که جسی دوستشان داشت کشته شوند و خود جسی را به آنجا فرستاد. به قتل برسند، که اتفاقاً اتفاق نیفتاد.